پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

من و داداشم

غیبت ما و مریضی پرهام و اتفاق تلخ برای آوا جونی

سلام به همه‌ی دوستانی گلم   تاخیر و غیبت چند روزه ما چند دلیل داشت اول و مهمتر از همه سرماخوردگی پرهام که هنوزم خوب نشده با این که دوبار دکتر بردمش اما انتی بیوتیک لازم نداشته و دلیل اصلی آلودگی هوای تهران هست که سرفه های شدیدی میکنه و دون اینکه آقای همسر به اشتباه تتلفن زدن به برق که در نتیجه مودم سوخت اما شانسی تلفن نسوخت به خاطر این اشتباه 120 تومن تو خرج افتاد تا دیگه حواسش جمع کنه خلاصه اندر احوالات این روزهای من فقط تحمل نق زدنها و بهونه گفتنهای آقا پرهام بوده و البته سخت مشغول بافتنی بافتن هم بودم که بعدا عکساشو بیزارم تا ببینید چه کردم الان که دارم این پستو می‌نویسم همه در خواب نازن من اومدم یه سری بزنم ببینم چه...
19 آذر 1392

پارسا جونم حالش بده

سلام دوستای خوبم مریضی پرهام کم بود آقا پارسا هم امروز رفتند تو حمله آسم (آخه پارسا اسم آلرژی داره و به هوای سرد و آلوده حساسیت شدیدی داره)و از شانس من امروز که هوا اینقدر آلوده بوده پارسا یادش میره ماسک بزنه و زنگ ورزش بدون ماسک ورزش میکنه نتیجه هم این میشه که اومد خونه از شدت سرفه داشت خفه میشد منم سریع اسپری سالبوتامول شروع کردم و از هر 15 دقیقه 2 پاف تا رسید به هر نیم ساعت دیدم خیلی اوضاعش وخیمه زنگ زدم به دکترش گفت3 تا قرص پردنیزلون 5 باهم بخوره و تا ساعت8 اسپری ادامه بده اگه خوب نشد بیارین دستور بستری بدم خلاصه حالی داشتم من داشتم دیوونه میشدم ساعت 8 دیدم بهتر نشده و تو هر ساعت تقریبا40 تا سرفه داره رفتیم دکتر که آآقای دکتر فرمودن اگر ...
19 آذر 1392

تقدیم به خاله ستاره گوشه ای از شیطنتهای پرهام

سفارشی برای خاله ستاره مهربون سلام به همه ی دوستای گلم این پستو گذاشتم تا گوشه ای از شیطونی پرهامو به خاله ستاره مهربونش نشون بدم آخه داشتم با خاله ستاره تو نی نی گپ حرف میزدیم پرهامم ساکت بود فقط هرزگاهی صدای خش خش پلاستیک مانندی میومد منم یه صدایی میزدمو اونم میگفت جان و بعد دوباره ساکت میشد و منم مشغول گپ زدن با دوست جونیم بودم تا اومدم آشپزخونه شام پارسا آماده کنم دیدم ای دل غافل این پسمله چه کرده قبلشم چون به خاله ستاره گفتم پرهام آشپزخونه بهم ریخته عکسشو میزارم ببین زودی اومدم  تا خاله ستاره ببینه من چه آتیشیم و چه کارا که نمیکنم پس بزنید بریم ادامه مطلب تا دیدن عکس شیطونیای منو از دست ندین تعجب نکنید اینا جلد صابونایی بوده...
4 آذر 1392

120 متر فضا کمه برای شیطونی

خدایا بزرگی و عظمتت را شکر که به ما بنده های ناشکر و پرتوقع همیشه نظر لطف داشتی و همیشه در احسان و کرمت رو به روی ما بنده های بیوفا نبستی قربون مهمون نوازیت خدای بزرگ قربون لطف و مهربونیت همیشه یادمه از قدیم میگفتن وقتی از خدا خواسته ای داری کم نخواه همیشه زیاد بخواه که خدا ارحم الراحمین و بهترینها رو برای بنده هاش میخواد اما.......... اما از ما بنده های پر توقع که گفتن زیاد بخواه امان نگفتن دیگه خونه دوبلکس 1000 متری بخواه که حالا شده حکایت من و پرهام................. بریم ادامه مطلب من همیشه بنده ای بودم با خواسته معقول از خدا و همیشه هم خدای مهربون هوامو داشته و نزاشته تو زندگی از هر لحاظی بمونم اما آقا پرهامی متوقع دیروز به من میگه یه...
3 آذر 1392

حادثه تلخ برای نفس مامان پرهام جوجوی خوشگل

وای امان از حادثه از اتفاق آخه چی بگم نمیدونم مامانم همیشه بهم میگه همه بچه ها یه فرشته ای دارند که مراقبشونه نترس مامان خدا خودش حافظ بچه هاست اما اینو نمیگه که خودش که مادر بوده چقدر برای ما دلواپس بوده و چه شب زنده داریها که نکرده حتما مامانبزرگم هم مامانمو دلداری میداده و این از قدیم همینطور به مادرا رسیده و من همین جا میگم مامانجون ممنون محبتهات و دلگرمی دادن هاتم ............. اما اصل ماجرا اینه که دیشب خونه مامانم بودیم و موقع برگشت پارسا با پرهام تو اتاق بازی میکردن و جیغ میزدند من مشغول جمع کردن وسایلام بودم و همین که خواستم کیف پولمو بزارم تو ساک پرهام دیدم پارسا داره با بالشت میدوه دنبال پرهام و میترسونش و جیغ میزنه میتونم بگم ک...
2 آذر 1392